به نام خدای سرور بانوان شهید :)
.
پرده دوازدهم:
کلاس به توضیح و بحث پیرامون اهمیت ازدواج گذشت و بعید میدانم کسی از اهمیت آن و تاکید حضرات معصومین (علیهم السلام) بیاطلاع باشد، پس از آن عبور میکنیم و به بخش آخر کلاس، که استاد غافلگیرمان کرد میرسیم.
در پایان کلاس، استاد گفت امکان خادمیحرم حضرت زینب (سلام الله علیها) فقط برای ۵ نفر وجود دارد. فارغ از اینکه شرایط خانواده به چه صورت است و اجازه خواهند داد یا خیر، فقط الان بگویید چند نفر دلشان میخواهد توفیق داشته باشند؟ بعد اگر در قرعهکشی اسم کسی درآمد که شرایطش را نداشت و نمیتوانست، مانعی ندارد. میتواند همان لحظه انصراف دهد. فقط مسئلهای که وجود دارد این است که خادم گیت بازرسی میشوید و احتمال شهادت وجود دارد. چون وضعیت سوریه را که میدانید؟ هنوز امنیت نسبی است، شاید نیاز باشد یک دورهی ویژه ببینید.
دستهای زیادی بالا رفت.
استاد از چند نفری که دست بلند نکردند علت پرسید. یکی گفت در خودم این روحیه را نمیبینم.
استاد پرسید: کدام روحیه؟
+اینکه شهید بشم! مثل شهدا نیستم...
- شهدا چه جوری اند؟
+یه آدمای خاص و ویژهای اند :(
-کی این حرف رو زده؟ کی گفته؟ چرا فکر میکنید شهدا همه از اول همه آدمهای نشان شده و خاص و ویژه بودند؟ یکی از شهدای مدافع حرم را نام برد و گفت این شهید دوست ما بود. به شدت آدم خوب و مومن و انقلابی و ... ولی یه اخلاق بد داشت. (که بگذارید نام شهید و اخلاق بد راز آن کلاس بماند).
و چند مثال دیگر هم از شهدایی که میشناخت زد. این مسئله خیلی جای تامل داشت. شاید قبل از آن ما هم مثل همان دوستمان شهدا را معصوم و بیعیب و خاص و دست نیافتنی میدیدیم و همین باعث میشد خودمان را حتی از آرزوی شهادت دور بدانیم.
از شخص دیگری که دست بلند نکرده بود علت پرسید. او جواب داد شاید اگر اینجا بمانم و درس بخوانم بهتر باشد. استاد گفت اگر بگویم شاید صلاح تو را در رفتن و شهادت قرار داده باشند چه؟
در جا جملهی شهید آوینی در ذهنم تداعی شد:
"کارتان را برای خدا نکنید! برای خدا کار کنید. تفاوتش فقط همین اندازه است که ممکن است حسین (علیه السلام) در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضای خدا."
صدای استاد که گفت این فقط یک طرح مسئله بود و اعزامیدر کار نیست، مرا از خیالات بیرون کشید و آه حسرت از نهاد همهمان بلند کرد.
استاد گفت میبینید؟ مشکل همین جاست! شماها عادت کردید به نسخهی مردانهی شهادت... به توپ و تانک و گلوله و انفجار. (راست میگفت! حتی بارها شده بود وقتی از آوینی با کسی صحبت میکردم و میفهمید شهید دفاع مقدس نیست و سال ۷۲ شهید شده، وقتی میگفتم برای فیلم گرفتن به فکه رفته بود، بارها شده بود سوال کنند: با این حساب میتوان بهش گفت شهید؟؟؟؟ و باید شهادتش را تا لحظهی روی مین رفتن و انفجار و قطع شدن پایش و خونریزی شدید تعریف کنم تا بلکه خیالشان راحت شود که لفظ شهید برای آوینی اغراق نیست، در حالیکه آوینی بیشترین زمانِ بعد از تحولش را درگیر جنگ فرهنگی بود و مسئلهی اصلی آن روزِ فکه فیلمبرداری بود، نه انفجار)
نشنیدید پیامبر گفت جهاد زن خوب شوهرداری کردن است؟ نشنیدید خانه داری زن اگر به قصد رضای خدا باشد جهاد است؟[1] چرا شنیده بودیم... و امثال آن احادیثها را هم. حدیثهایی که بوی جهاد در لابلای زندگی روزمره را میداد.
حدیثهایی که عینا نسخهی مردانه هم داشت. مردی که برای رفاه خانوادهاش کسب درآمد میکند هم جهادگر محسوب میشد...[1]
و کسی که در حین جهاد از دنیا میرفت شهید بود... نبود؟!
.
این دقایق از کوثرانه، بیشترین تاثیر را روی شخص من داشت. چراغ "زنانه شهید شدن" را برای همیشه در سرم روشن کرد. چراغ شهادتهایی که گمنامترین نوع شهادت است. مثل مرگ حین کسب لقمه حلال[2]، مرگ در راه کسب علم برای رضای خدا [3]، مثل عاشق مردن![4]، مثل مرگ با محبت اهل بیت (علیهم السلام) [5]
در این نوع شهادتها دور تابوتت پرچم وطنت را نمیپیچند و روی دست بلندت نمیکنند و تو را در حرمها و مزار شهدا به خاک نمیسپارند.
آنوقت شهادتت میشود رازِ مگوی تو و خدا:)
"در عالم رازیست که جز به بهای خون فاش نمیشود" :) [6]
.
بعد از آن خیلی به مصادیق زنانه شهید شدن فکر کردم...
زیباترین و درخشانترین مصداقش آنجا بود که بانویی پشت در خانه به دفاع از امام زمانش ایستاده بود.
بدترین و پستترین آدم دنیا از آن سوی در نعره کشید که خانه را با اهلش آتش میزنم.
باشکوهترین زنی که خدا آفریده با شجاعت فرمود:
خانهای که در آن، منِ فاطمه (سلام الله علیها) دختر پیامبرتان و همسر و فرزندانم در آن هستیم؟؟؟
بیشرافتترین مرد دنیا نعره زد: هرکس میخواهد باشد!
(از ابد تا قیام قیامت درود بر مادر شهید سادات و پدر او و همسر و فرزندانش، و لعنت بر قاتلانشان و کسانی که در این ستمگری همراهیشان کردند)
.
ادامه دارد ...
امانت داری:
1-امام رضا (علیه السلام) میفرمایند: آ نکس که از فضل و روزى خداوند چیزى را بجوید که با آن خانوادهاش را از نیازمندى به دیگران حفظ کند، پاداش وى بزرگتر از مجاهد در راه خدا است.
2- امام علی(علیه السلام) میفرماید: کسی که در پی به دست آوردن روزی حلال باشد، مانند مجاهد در راه خدا است.
(3، 4، 5 از پیامبر اکرم(صلی الله و علیه و آله و سلم) )
3- کسی که در راه تحصیل علم از دنیا برود، شهید مرده است.
4- هر که عاشق شود و عشق خود را بپوشاند و پاکدامنی ورزد و بدان سبب بمیرد، شهید است.
5- آگاه باشید هر که با محبت آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بمیرد، شهید مرده است.
6- از شهید آوینی
.
پی نوشت:
1- کلاسها سخنرانی نبود. حالت مشارکتی و گفتگو داشت. بنابراین صد درصدِ یادداشتهای مربوط به مباحث کلاسها صحبت اساتید نیست. بخشی صحبت اساتید است. بخشی نظرات دخترها و بخشی برداشتهای شخصی من.
2- اگر بخشهای قبلی کوثرانه را نخوانده اید: